Smiley face
 «ناطور دشت» چطور نوشته شد؟


اوایل اسفند ماه سال قبل رفتم سراغ ساختن قسمت دوم پادکست دانای کل. مطلب‌های زیادی خواندم و دو فیلم دیدم و سری به کتاب زندگینامه جی. دی. سلینجر زدم؛ نویسنده‌ای که بعد از چاپ رمان «ناطور دشت» از رسانه‌ها و آدم‌ها فراری شد و نوشتن و گفتن از او کار ساده‌ای نبود. به هر حال، قصه‌اش را نوشتم. و بعد هم خواندمش. اینجا البته شما فقط در یک ثانیه کلمه «خواندمش» را می‌بینید و نمی‌دانید پشت همین یک کلمه چه ماجراهایی بوده. خب، من امکانات درست و حسابی ندارم؛ نه جای خوبی برای ضبط، نه موقعیت مناسبی برای خواندن و نه یک میکروفون باکیفیت. یک بار، حدود ساعت 12 شب، نشستم پای خواندنش. اما از نتیجه کار راضی نبودم. چند روزی گذشت (چون راستش حال و احوالم طوری نیست که بتوانم هر شب برایش وقت کنار بگذارم و آن انرژی را داشته باشم که سریع کار را انجام دهم) و یک بار دیگر در همان ساعت نشستم و خواندمش. این بار حتی نشد که کامل بخوانم؛ وسط کار قید خواندنش را زدم. بعد از آن، فهمیدم باید متن را تغییر بدهم. پس دوباره متن را ویرایش کردم. دفعه سوم بالاخره از نتیجه راضی شدم. و بعد هم نشستم پای تدوین صدا و خروجی گرفتن؛ این‌دفعه سر تدوین بیشتر از قسمت اول اذیت شدم. به هر حال خروجی‌اش را گرفتم و اواخر اسفندماه بود که منتشرش کردم.

اگر دوست داشتید ماجرای نوشته شدن و چاپ شدن رمان «ناطور دشت» را بشنوید، سری به یکی از لینک‌های زیر بزنید. البته پیشنهادم این است که یک پادگیر روی گوشی‌تان نصب کنید و از آنجا گوش کنید. (پادگیر نرم‌افزار یا به قول شما اپلیکیشنی است مخصوص شنیدن پادکست. معروف‌ترینشان در ایران، کست‌باکس است. آیفون‌دارها هم که خودشان برنامه اپل پادکست را دارند. اگر عبارت «دانای کل» را جستجو کنید حتما پادکست بنده را پیدا می‌کنید.

قسمت دوم پادکست دانای کل؛ ناطور دشت
ماجرای نوشته و چاپ شدن رمان «ناطور دشت»

 

پی‌نوشت: این روزها چقدر حرف برای نگفتن دارم.
پی‌نوشت 2: در اینستاگرام هیچ حرفی درباره تولدم نزدم. می‌خواستم ببینم چند نفر یادشان است و تبریک می‌گویند. نتیجه البته قابل پیش‌بینی بود؛ فقط چهار نفر تبریک گفتند. لطفا و لطفا در نظرها تبریک نگویید، چون دیگر گفتنش خیلی لوس و احمقانه است بعد از این حرفی که زدم.

 

روزنوشت


برچسب‌ها: پادکست دانای کل, ناطور دشت, کست باکس
نوشته شده توسط فرید دانش‌فر در ۱۴۰۰/۰۱/۲۴ |
درباره وبلاگ
این آدم دو پا من هستم. هرچه در اینجا می‌خوانید حاصل قلم نصف و نیمه‌ام است. ضمن این‌که همه نوشته‌ها یک خیالپردازی هستند و بس. بخش «گفت‌وگو» هم که تکلیفش معلوم است.
منوی اصلی
صفحه اول
شناسنامه
نامه برقی
بایگانی
تیترهای وبلاگ
بایگانی
مهر ۱۴۰۴
تیر ۱۴۰۴
فروردین ۱۴۰۴
اسفند ۱۴۰۳
دی ۱۴۰۳
آذر ۱۴۰۳
آرشيو
دسته‌بندی موضوعی
روزنوشت
داستان کوتاه
داستانک
شعر
تک‌گویی
نوشته‌های پراکنده
چرند و پرند
من و اژدر
رادیو آدم‌ها
گفت‌وگو
مینیمال
برچسب‌ها
تنهایی (3)
عاشق (2)
فاخته جان (2)
پیوندها
سایت دانای کل
 سایت چلچراغ
 پادکست رادیوچل
 کافه چای کوفسکی
 یعقوب کذاب
 Khers
 نیکولا
 یک دختر ترشیده
 کافه کافکا
 یک گلوله برای ژنرال
 یک تماس بی پاسخ
 




Powered By
BLOGFA.COM
...